امروزه و پس از گذشت بیست و یک سال از فاجعه چرنوبیل، هنوز هم آثار مرگبار و فاجعهآمیز ناشی از تشعشعات هستهای این نیروگاه، در بسیاری از نقاط جهان باقیمانده است. هرچند دولت گورباچف تلاش نمود که آثار این فاجعه را مخفی نگاه دارد، اما آثار هراسآور این اتفاق مرگبار و مرگ بیش از ۳۰۰۰۰۰ نفر و معلولیت و مصدومیت میلیونها انسان و نوزاد در کشورهای منطقه، فاجعه چرنوبیل را به عنوان بزرگترین کابوس قرن بیستم مطرح نموده است. کارشناسان مستقل حجم کل خسارات این سانحه را ۵۰۰ میلیارد دلار تخمین میزنند که این عدد همچنان نیز در حال افزایش است. اما آیا با وقوع یک حمله تروریستی و یا یک اشتباه در یکی دیگر از نیروگاههای هستهای، دنیای امروز توانایی محاسبه هزینههای ناشی از آن را خواهد داشت؟ و آیا حامیان این انرژی به اصطلاح سبز، میتوانند به این سؤال پاسخ دهند که چرا هیچیک از شرکتهای خصوصی بیمه حاضر به بیمه نمودن این تأسیسات هستهای نیستند؟ همچنین چرا حامیان این نیروگاهها گرم شدن تدریجی آب و هوای زمین در خلال فعالیت این نیروگاهها، مرگ کارگران شاغل در معادن اورانیوم و انتشار میلیونها تن گاز سمی رادون در فرآیند تجزیه سنگهای معادن اورانیوم را نادیده میگیرند؟ و دنیای امروز تا چه زمانی باید با معضل پسماندهای هستهای دست و پنجه نرم کند؟ نویسنده این مقاله در پایان پیشنهاد میکند که دولتها به سوی انرژیهای قابل جایگزین و کارایی انرژی گام بردارند.
بیست و یک سال پیش در چنین روزهایی، تشعشعات مرگبار انتشار یافته در خاک اروپا، موجی از مرگ و بیماری را در قاره اروپا و به دنبال آن در سراسر کره خاکی ما گستراند.این فاجعه میتواند یک بار دیگر نیز روی دهد: به وسیله یک اشتباه، همانطوری که در چرنوبیل روی داد و یا یک حمله تروریستی نظیر اتفاقی که در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی، رخ داد.آنهایی که امروزه از نسل جدید نیروگاههای هستهای و تولد مجدد این صنعت شکست خورده حمایت مینمایند، فراموش نمودهاند که در این فجایع «غیرممکن»، چه روی داد و یا از پذیرش واقعیت به دلیل وجود منافع مالی و یا زیستی، خودداری مینمایند.
دستگاههای سنجش تشعشعات هستهای در سوئد، منطقهای که صدها مایل آن طرفتر از روسیه قرار دارد، اولین هشدارها را در مورد فاجعه روی داده در واحد چهار نیروگاه چرنوبیل اعلام نمودند. هرچند مطبوعات اتحادیه جماهیر شوروی، تا سالها از این نیروگاه به عنوان نسل جدیدی از صنعت هستهای یاد مینمودند.
دولت گورباچف این فاجعه را مسکوت گذاشت، هرچند این سکوت به مرگ صدها انسانی منجر شد که از حقیقت حادثه روی داده، بیاطلاع بودند. در حومه شهر کیف، ۸۰ کیلومتر آنطرفتر از چرنوبیل، در حالی کودکان جنشهای ملی ماه میرا برگزار میکردند، بارانی از مواد سمی مرگبار در حال ریزش بر سر آنها بود. و این اتفاق، هرگز نباید رخ میداد.
ده روز پس از وقوع این فاجعه، ایستگاههای سنجش تشعشع در سواحل کالیفرنیا، اعلام خطر نمودند. کمی بعد نیز زیستشناسان اعلام نمودند که تعداد زاد و ولد پرندگان، تا ۶۰ درصد کاهش یافته است. (هرچند پژوهشگری که این موضوع را اعلام نمود، به ضرب گلوله کشته شد.)
البته به یاد آورید که یکی از مدیران نیروگاه چرنوبیل، پیش از وقوع این فاجعه، رخ دادن چنین حوادثی را «غیرممکن» خوانده بود. اما...
به هرحال تا امروز، هیچکس نمیداند که چه مقدار تشعشع هستهای از این نیروگاهها، خارج گردیده ، چه مناطقی را تحت خود قرار داده و چه میزان خسارت به بار آورده است. اما حداقل این ادعا که هیچکس در این حادثه جان خود را از دست نداد، بسیار مضحک به نظر میرسد.
دکتر اکساندر یابلوکوف، مشاور امور محیط زیست رئیسجمهور اسبق روسیه، بوریس یلتسین و مدیر مرکز سیاستهای زیستمحیطی روسیه تخمین میزند که این فاجعه در مجموع به مرگ سیصد هزار نفر انجامیده است. به علاوه نرخ مرگ و میر نوزادان و ابتلای کودکان به بیماری سرطان در مناطق پیرامون نیروگاه چرنوبیل، وحشتناک میباشد. همچنین تصاویر مربوط به کودکان بیمار و ناقص الخلقه، انسان را به یاد فیلمهای علمی – تخیلی سینما میاندازد.
به عنوان یک کارشناس، من باید خاطرنشان نمایم که مطالعات من در مورد آثار تشعشعات هستهای این فاجعه در منطقه پنسیلوانیا و بررسی گستره خسارت آن، هولناکترین تجربه زندگی من به شمار میرود.
حتی کشاورزان هم از نرخ بالای مرگ و میر دامهای خود، به دلیل این فاجعه ابراز نگرانی نمودهاند. هرچند ریزش موهای سر، پیدایش زخمهای خونین و دردناک در اندامها، ابتلا به آسم و انواع عوارض دیگر، در این مناطق مشابه همان بیماریهایی است که پس از حمله اتمی به هیروشیما و ناکازاکی گزارش شده بودند.
امروزه دیگر هیچ رازی در مورد این فاجعه وجود ندارد، هرچند هنوز هم نتایج آن از سوی بسیاری از ابر شرکتها و رسانهها و مقامات قضایی، نادیده گرفته میشود.
به دنبال فاجعه چرنوبیل تاکنون ، هشتصد هزار شکایت قضایی در محاکم دادگستری روسیه در خصوص عوارض ناشی از تشعشعات هستهای، به ثبت رسیده است. هرچند رشد نرخ ابتلا به سرطان در این کشور نیز عددی بسیار هولناک را نشان میدهد. (البته عدهای معتقدند که وجود این جمعیت فراوان جوانان عصبانی، نقشی اساسی در فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی داشته است.)
از سوی دیگر، یکی از ویژگیهای چنین حوادث مرگباری، نادیدهانگاری آثار آن از سوی مقامات دولتی بوده است. به علاوه، آثار مرگبار این تشعشعات نیز از دیگر اسراری است که شاید هیچگاه افشا نگردد. همچنین عدم اختصاص بودجه مناسب جهت برطرف نمودن آثار زیانبار مربوط به این فاجعه از سوی دولت روسیه از دیگر نقاط تاریک این حادثه هستهای به شمار میرود. هرچند براساس تخمینهای کارشناسان، حجم کل خسارات زیستمحیطی، انسانی و هزینههای مربوط به امروز پزشکی و درمانی قربانیان این فاجعه، به بیش از نیم تریلیون دلار بالغ میگردد که این عدد همچنان رو به افزایش است.
باید دانست که هزینههای یک اشتباه و یا یک حمله تروریستی به تأسیسات هستهای ایالات متحده نیز، فراتر از محاسبات عادی خواهد بود. در اکثر موارد، اگرچه نیروگاههای هستهای در گذشته در نقاطی دور از شهرها احداث شده بودند، اما هم اینک بیشتر این تأسیسات در محاصره مناطق مسکونی قرار گرفتهاند. به عنوان مثال، اگر یکی از واحدهای نیروگاه هستهای «ایندین پوینت یونیت» نیویورک همانند حوادث ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ میلادی، مورد حمله یک هواپیمای جت قرار گیرد، نتایج اقتصادی و انسانی آن چه خواهد بود؟ بیتردید، هیچکس قادر به محاسبه آن نخواهد بود. مثلاً اگر پس از حمله به این نیروگاه که در ۴۵ کیلومتری مرکز شهر نیویورک قرار دارد، کل این شهر، غیرقابل سکونت اعلام گردد، هزینههای ناشی از این وضعیت و تأثیر آن بر اقتصاد ایالات متحده چگونه خواهد بود؟
باید دانست که امروزه برای محافظت از ۴۵۰ راکتور هستهای مشغول به کار در سراسر دنیا در برابر حملات تروریستی و یا خطاها و اشتباهات سهوی، هیچ راهی وجود ندارد.
کسانی که از ساخت نیروگاههای هستهای بیشتر، استقبال مینمایند، باید به این سؤال پاسخ دهند که چرا هیچیک از شرکتهای خصوصی بیمه حاضر به بیمه نمودن این تأسیسات در برابر حوادث و فجایع احتمالی نیستند؟
همچنین کسانی که معتقدند بروز اتفاقات و حوادث غیرقابل اجتناب میباشد، گویی آثار فاجعهآمیز حوادث چرنوبیل را فراموش نمودهاند.
امروزه این حقیقتها کاملاً پذیرفته شدهاند که چرخه تجاری سوخت نیروگاههای هستهای، منجر به گرم شدن تدریجی آب و هوای کره زمین میگردد، کار در معادن اورانیوم به مرگ کارگران آنها میانجامد و تجزیه سنگهای معادن اورانیوم نیز منجر به انتشار میلیونها تن گاز رادیو اکتیو رادون در جو میشود.
فعالیتهای معمول یک نیروگاه هستهای نیز به گرم شدن آب و هوای مناطق پیرامونی آن میانجامد. همچنین پسماندها و زبالههای این نیروگاهها روانه مناطق پیرامونی پرجمعیتی میگردد که این امر به معنای افزایش نرخ مرگ و میر نوزادان میباشد. و البته هیچ راهحل مدیریتی مناسبی نیز جهت حل مشکلات مربوط به این پسماندها وجود ندارد، مشکلی که به نظر میرسد باید در نیم قرن پیش جهت حل آن، راهحلی اتخاذ میگردید.
از لحاظ اقتصادی، رویکرد کنونی به سوی نسل جدید راکتورهای هستهای، با هزینههای زیاد عملیاتی و تأخیر در اجرای آنها، روبهرو بوده است. در بهترین شرایط، ساخت این نیروگاهها به ۱۰ تا ۱۵ سال زمان نیاز دارد که با توجه به معیارهای مختلف، این فناوری جدید کاملاً شکست خورده به نظر میرسد. بدین ترتیب، این ناکامی عمدتاً نصیب مالیات دهندگان آمریکایی میگردد.
همزمان با روز جهانی زمین و تظاهراتهای گسترده مردمی، بسیاری از دولتها تلاش مینمایند چنین وانمود کنند که انرژی هسته ای، یک انرژی پاک و سبز به شمار میرود. ادعایی که بیتردید، بسیار دور از حقیقت میباشد.
در سایه سیاستهای صنعتی و اقتصادی کنونی حاکم بر دولتهای دنیا، ما هیچگاه به سوی کاربردی نمودن انرژیهای قابل جایگزین و روشهای با بهرهوری بالا حرکت نخواهیم نمود و همچنان انرژی هستهای منابع کنونی ما را میبلعد و حیات ما را تهدید میکند.
بیست و یک سال پیش، در چنین روزهای، در چرنوبیل، حادثهای فراتر از اندیشههای بسیاری از ما به وجود آمد که هیچ نظیری در تاریخ بشریت نداشت. تشعشعات ناشی از آن، همچنان در امواج آب و هوای دنیا در جریان است، بدنهای ما را تحت تأثیر خود قرار میدهد و همچنان به سلامت کودکان ما آسیب میرساند.
تنها با صرف نظر نمودن از این قناوری شکست خورده، ما میتوانیم به سوی یک آینده سبز گام برداریم.